این تهیگ چه غذایی است که دختران جوان حاضرند شب عروسیشان را به خطر بندازند اما از خیر خوردن این غذای لذیذ نگذرند و برای به دست آوردن آن بر سر میز یا سفره با برادران بزرگ و کوچک خود تنبهتن بجنگند؟
این چه غذایی بود که مردان قدیمی تعارف را کنار میگذاشتند و فریاد میزدند: «ای آشپز دلاور/ تهدیگ رو زود بیاور»
اجداد ایرانی ما چه داستانی داشتند که از سردیگ به تهدیگ رسیدند؟
داستان تاریخی تهدیگ از همین دعوایی شروع شده که برای هر ایرانی آشناست. میگویند روز روزگاری در عهد قجر، میبینند که در آشپزخانه کاخ یکی از شاهان قجری بین نوکرها دعواست و داد و قال آدمها در هوا... عجیب اینکه پلو و غذاهای اصلی به سفره همایونی رسیده بود و معلوم نبود که دعوای بالای دیگ خالی بر سر چیست، شاهد دعوا که نزدیکتر میرود، متوجه میشود عصاره غذا و همه گواراییاش، نه در سرِ دیگ که در ته ِ دیگ شده و آن همه دعوا بر سر همین تهدیگ افسانهای است.
ماجرای دعوا و هیاهو به گوش شاه قجری میرسد و از آنجا که شاهان قجری به هیچ لذتی نه نمیگفتند، میگویند تهدیگ بر سر سفره همایونی حاضر شود. سرآشپز با گردنی کج و ناباوری غذای نوکران را برای شاهنشاه میآورد، شاهنشاه میچشد و طعم لذیذ تهدیگ که زیر دندان شاه میرود، تهدیگ به فهرست رسمی غذاهای شاه اضافه میشود و غذایی که مدتها سهم روزانه مردمی ساده بود و از طعمش حظ وافر میبردند، شهرتی فراگیر یافت.
البته داستان مشابه دیگری نیز درمورد تهدیگ هست که پایان داستان به غذای دیگری میرسد، نه تهدیگ بیرقیب.
اما اسناد تاریخی دوره صفوی سابقه حضور تهدیگ در سفرههای ایرانی را به دویست سال قبل از عهد قجری میبرد. زمانی که نورالله آشپز در کتاب «مادة الحیاة» نوشت: «هنگام نیمرسشدنِ برنج در ته دیگ، دو نان تُنُک[ظریف، نازک] گذارده و روغن به قدر کفاف دهند؛ پلاوِ نیمرس[پلو نیمپخته] روی نان مذکور ریزند، در آخر نان روی پلاو نهاده سر دیگ را بپوشند و آتش [منظور آتش هیزم است] به حد اعتدال در ته دیگ و بالای دیگ کنند تا نانهای بالا و پایین سرخ شوند.»
چنین دستور پختی نشان از آن دارد که آشپز حرفهای عصر صفوی با چه دقت و ظرافتی از سرِ دیگ تا تهِ دیگ فکر کرده، تا غذایی لذیذ با نام و نشان «تهدیگ قلفتی» مهیا شود.
بهنظر میآید لذت هوشربای این غذای تاریخی و ساده ارزش باران عشق را در شب عروسی دارد.